قـُدرتـــ خواستَنــ ♀ مُعجزهــ توانستنــ

صبح تا ظهر:نهار امروز خورشت آلو اسفناج داشتیم،نمیدونم کسی میدونه چیه یا نه؟!کالریش رو تقریبی زدم چون اسفناج که کالری ای نداره زیاد،و ۲ تا آلو و ۳ حب گوشت که توش بود رو با اسفناجش خوردم!امروز عجب روزیه،باید اشتهامو کنترل کنم که دیروزم جبران بشه اما ای امان.دیشب آخر شب اشتباه کردم یه دیازپام یواشکی،خوردم،تا اومدم بخوابم هی از تو خیابون پشتی صدای انفجار میومد حدود ۱۵ دقیقه تمام،بدخواب شدم،به زور خوابیدم صبحم زود پاشدم،الان قرصه گیجه گیجم کرده!

عصر:پاشدم از خواب و مثه چی خوردم!زیادم حوصله ندارم،آخه با معده پر میخوابم پا که میشم کلافم.فقط یه چای یا یه آدامس اوربیت ازین حال درم میاره!کی حال داره!میشینم تا شاید بابام برام چای بیاره!

فردی که در آینه به تو می نگرد آن کسی است که هر روز باید پاسخگوی او باشی.

 پ.ن:امروز قرار بود ۸۷۰ بالا نرم،میبینید ترو خدا!مامانه نمیزاره که.حالا آش درست کردنت چی بود!عذاب روحی میدن آدمو!!!!

پ.ن۳:من خودم خوبماااا،اینقدر خوووب که اصلا حرف نداره!!!

 پ.ن۴:بعد شام ۲ لیوان چای تلخ!